جدید ترین اس ام اس خستگی و تنهایی فروردین ماه 93
تکان می دهد خانه را سالی که می آید …
سرگرمیِ خوبی ست :
تو عکسِ قابت را و من قاب عکست را عوض می کنم
و آغاز می شود سال تنهایی . . .
کاش زندگی من هم
مثل دوست داشتنهای تو کوتاه بود . . .
سخت است اتفاقی را انتظار بکشی
که خودت هم بدانی در راه نیست !
خوابهایم گاهی زیباتر از زندگیم می شوند
کاش گاهی برای همیشه خواب می ماندم
خسته اونــے نیســتــ ?ہ خـوابــیــده ?
اونـــیـــه ?ہ نـمـیـتـونـه بـخــوابــه . . .!
دیگر حوصله ای نمانده است!
راستی ، مگر حوصله هم جزء آن چیزهایی بود
که تو آورده بودی که موقع رفتنت همه اش را بردی ؟
کتاب سرنوشت برای هر کسی چیزی نوشت
نوبت به ما که رسید قلم افتاد…
دیگر هیچ ننوشت خط تیره گذاشت و گفت: تو باش اسیر سرنوشت…
کم سرمایه ای نیست؛
داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند!
ولی از آن بهتر داشتن آدمهاییست که وقتی حالت را میپرسند؛
بتوانی بگویی: خوب نیستم…!
به آیینه نگاه میکنم …
لبخند میزنم …
لبخند نمیزند …
خدا را چه دیدی شاید دوام آوردم !
هر تمام شدنی که مرگ نیست !؟
گاهی میتوان کنارِ یک پنجره سیگار به دست و منتظر “پوسید” …
دیگر هیچ چیز “شیرین” نیست
جز خوردن یک قهوه “تلخ” با تــــو . . .
شب هایم بروز شده اند
دردهایم آنلاین
به مغزم کلیک که می کنم بالا نمی آید !
گـاهـی ایـنـکـه صـبـح هـا
دلـت نـمـی خـواد بـیـدار بـشـی
هـمـیـشـه نـشـونـه ی تـنـبـلـی نـیـسـت !
خسته ای از زنـدگـی …!
نـمـی خـوای قـبـول کـنـی کـه یـک روزِ دیـگـه شـروع شـده …
در زندگی من اتفاق هایی همیشه می افتند
حتی وقتی دستشان را میگیرم
دلت برای من نسوزد ؛
من عادت کرده ام که همیشه
دستی چوب لای چرخ آرزوهایم بگذارد
دل استــ دیگر خسته میشود …
بی حوصله میشــود …
از روزگار از آدمـــــــها از خــودشـــــ
از این قابــها , از اثباتــ , از تـــــوضیــح
از کلماتــــی که رابـــطه ها را به گند میکشـــد
نمیدانم چه کسی
دست اتفاق های خوب زندگی ام را گرفته است
که دیگر نمی افتد !
این روزها ، تلخم
دست برداشتهام از توجهِ بی وقفه به حضور آدم ها
پرهیز میکنم از ثبتِ
وجودهایی که ماندگاری ندارند…
این روزها ، تلخ تر از همیشه
از همه ی آدمها بریده ام !
گذاشتــم به دارم بکشنــد . . .
بــی گنــاه بـــودم اما ،
حوصلـــه اثبـــاتش را نـــداشتم . . !
لعنت به این روزها !
این روزها که اسم دارند ، شماره دارند ، تعطیلی دارند ،
هفته و ماه و سال دارند اما افسوس که روح ندارند …
تنهایی
تنها سهمی بود که از من دریغ نشد …
گاهی “تنهایی” یعنی خیلیا در “حدت” نیستن !
احمقانه تر از دوست داشتن های یک نفرِه
تنهایی های دو نفره است
فصل ها پشت سر هم می آیند می روند و تمام می شوند
اما تمام شدنی نیست فصلِ رفتن تو و تنهاییِ من …
من زیر ِ باران!
تو دور میشوی، من خیس!
این دِلبری های ِ بهار است،
نیامده دیوانه می کند
کوچه را از تنهایی..
[ شنبه 93/2/6 ] [ 7:6 عصر ] [ مسافر ]